و من مانده ام
یک دنیا شعرهایی که نگفتم ...!
با تیر و کمان غرورت سنگ می زنی به شیشه بی قراری هایم زنگ خاطراتم را می زنی و فرار میکنی فرصتی نیست! فرار نکن معنی این شیطنت ها را بگو این بار ار دلت در حیاط من افتاد سراغش را نگیر پس نمی دهم به جریمه تمام زنگ هایی که زدی و فرار کردی... سلامتی روزی که من سفید پوشیدم... سلامتی روزی که رفقا مشکی پوشیدن... و من حال میکنم با تریپشون... سلامتی ته ریشایی که گذاشتن... سلامتی یه صدای بلندو صدای تکرار جمعیت... سلامتی صوت دلسوز قرآن یه بینوا... سلامتی اشکا... سلامتی خاکا... سلامتی تنهایی زیر خاک... سلامتی فرداش که من نیستم...
لعنت به این زندگی که به هیچ کس وفا نکرد خدایاچگونه زیستن رابه من بیاموز چگونه مردن راخودخواهم آموخت... دوست عزیزم می دانی امروز چه روزیست؟ امروز روز ملی ایمنی در برابر زلزله است. با شنیدن این واژه همه به لرزه می افتند. بهتر نیست معادل فارسی زلزله را به کار ببریم؟ زلزله عربی است و معادل فارسیش بومهن است. بیایید ایرانی باشیم. در دنیا یک قلب است که فقط به خاطر تو می تپد آن هم قلب خودت است ! مراقبش باش گاهی بـــاید به دور خود یک دیــوار تنهــــایی کشید نـــه بــرای اینکـــه دیگــــران را از خودت دور کنی بلکـــه بــرای اینکــه ببینی بـــرای چه کســانی اهمیت داری که این دیـــوار را بشکنند... چرا نگران فردا باشم ؟؟؟ خدایی که همه عمر از من مراقبت کرده است آیا فردا مراقب من نخواهد بود؟! شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر، سلامی به سفيدی سپيده صبح...... صـفـا آوردی به خانه دلــم. حالا که آمدی چترت را ببند در ايوان اين خانه چيزی جزمهربــانی نمی بـارد گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد اما افسوس نه بر اعتماد ،اعتقادیست و نه بر اعتقاد، اعتماد همیشه مادر را به مداد تشبیه می کردم که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچکتر می شود... ****** ولی پدر... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ می کند خم به ابرو نمی آورد و خیلی سخت تر ازاین حرف هاست فقط هیچکس نمیبیند و نمی داند که چه قدر دیگر می تواند بنویسد... لبخند بزن! در تصاویر حکاکی شده بر سنگ های تخت جمشید، بله برادر من خواهرم من هم نوجواني هستم 13-14 ساله اما نصيحتت نمكنم فقط دوستانه تكرار مي كنم اینها اصالت ما هستند: مهربانی، خوشرویی، قدرت، احترام، ادب، نجابت خوشبختي ما تو سه جمله خلاصه شده تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن! بنگر در این فاصله چه کردی؟!! گرما بخشیدی... یا سوزاندی...!!! باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست به درخت نگاه کن... قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند ریشه هایش تاریکی را لمس کرده... گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد... چه بسیارند انسان هایی که بر لبهء پنجرهء احساسم مي نشيند و چشمانم را نوازش مي دهد تا شايد از لحظه هاي دلتنگي عبور كنم گل اگر خشك شود ساقه اش مي ماند دوست اگر جدا شود خاطره اش مي ماند من آن رودم كه تنها آب دارم ، نگاهي خسته و بي تاب دارم من عشق نور دارم در دل اما ، فقط تصويري از مهتاب دارم من آن ابرم كه مي خواهد ببارد دل تنگم هواي گريه دارد دل تنگم غريب اين در و دشت نمي داند كجا سر مي گذارد و اينك باران بر لبهء پنجرهء احساسم مي نشيند و چشمانم را نوازش مي دهد تا شايد از لحظه هاي دلتنگي عبور كنم يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم
شخصیت من چیزیه که من هستم،
اما برخورد من بستگی داره به اینکه :
” تو ” کی باشی …
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم،صد راه نشان دادم
یا نامه نمیخوانی یا راه نمیدانی
گر نامه نمیخوانی خود نامه تو را خوانم
ور راه نمیدانی در پنجه ی ره دانی
بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی
بدون انتظار پاسخی از دنیا ،
بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود
که به جای پاسخ لبخند ،
با تمام سازهایت می رقصد ...
هیچکس عصبانی نیست!
هیچکس سوار اسب نیست!
هیچکس را در حال تعظیم نمیبینید!
در بین این صدها پیکر تراشیده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد!
اینها اصالت ما هستند: مهربانی، خوشرویی، قدرت، احترام، ادب، نجابت
تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي با سه جمله ديگه زندگيمون رو تباه مي کنيم
حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا
بالای خط فقر هستند
و زیر خط فهم